داستان کوتاه
پدرجان زودباشیدکه امروزمکتب من دیرمی شودامروزمن امتحان دارم .بایدزورت…
پدرجان زودباشیدکه امروزمکتب من دیرمی شودامروزمن امتحان دارم .بایدزورت…
اولین کاری که می خواهیدانجام دهیدبه خودباورداشته باشید..............ا خودتان…
چندقرن پیش ازاسلام تاریک ،جهل ،جهالت ،نادانی ،ظلم ،تجاوز،بی عدالتی ،وص…
نمی دانم این بلاگ خودراچی گونه وازکجا شروع کنم . وقتی کاری که انجام می ده…
جانم مردم چی می گویند به ما؟. آبرومامی رودپیش مردم دخترم حالی نمی شوداین…
بببن مادرمن ازهمان روزاول راضی به این ازدواج نبودم این شماهابودین که مر…
ماشش دوست بودیم ....ا شش دوستی که هیچ وقت ازهم جدانبودیم ونیستیم .هراتفاق…
حقیقت زنده گی این است که روزی که به دنیامی آیی درهمان روزتمام سرنوشت تون…
آوازمن درگوش همه صدامی زد....که ای این شماهاکجاهستین .؟؟؟؟؟ نمی دانم چراش…
نمی دانم این بلاگ خودراازکدام جمله شروع کنم اماازهمی جاشروع میکنم ..... ز…