داستان شادخت زیبا
حاکمی با همسرش در قصر بزرگی زندگی میکردند آنها سالها از عمر شان را گذشته…
حاکمی با همسرش در قصر بزرگی زندگی میکردند آنها سالها از عمر شان را گذشته…
روزی یک پیر زن همرای پسرش در یک قریه زنده گی می کردند یک شب پسرش در خواب د…
بدون شک که آفرینش عالم هستی براساس نظم و برابری و مساوات خلق شده و همه مخ…
دختری بود با چشم های زیبا با رنگ قهوی ، چشم های که مثل آفتاب می درخشید. یک…
یک شب بارانی و زمستانی مادر مریضم با چهره پژمرده و با صورت زرد و زار و با…
زنده گی اجتماعی انسانها زمانی خوش آیند است که همه افراد جامعه از مفهوم ص…
من چه کردم با شما که اینقدر خوارم کردید در درون خانه پرگرد و غبارم کردید …
همیشه از اینکه میگویند تو یک زنی و باید خاموشی را اختیار نمایی متاثر میش…
مادر کیست؟ مادر کسی است که با پشت پا نهادن به این دنیا به حیث بهترین یار …
نقدی بر نظر ملکالشعرا بهار چکیده: چنانچه ملک الشعرا بهار در کتاب سبک شم…