کوچه پس کوچه های دلم
امشب تب دارم.... تب حرفی هایی که یک عمر نگفته ام... بغض های کهنه ام را بالا م…
امشب تب دارم.... تب حرفی هایی که یک عمر نگفته ام... بغض های کهنه ام را بالا م…
دخترک هر روز بعد از تعطیل شدن از مکتب... دوان دوان به طرف مغازه دوچرخه فرو…
گلی را از شاخه اش جدا کردم.... و در دستم گرفتم.... رقص رقصان ... و آوازی را زیر…
لالایی های غریبانه ات را بسیار یاد کرده ام... در پس بزرگ شدنم ... هنوز کودک…
وقتی از کودکی ... با مهربانی بزرگ شوی... در جوانی با حسرت دنبال مهربانی از …
گاهی رها میشوم.... انگار روحی در من وجود ندارد....سرد و سنگین میشوم... خسته و…
خیال هایی در پشت ذهنم صف کشیده اند... آنها را به جرم خیالی بودن حبس کرده ا…
پیرمردی تنها کنار ساحل آبی دریا پا برهنه قدم میزند... گویا درد دل دارد دن…
دیشب وقتی غرق در فکر کردن به تو بودم.... و اشک های داغم را از روی صورت یخ زد…
لحظاتی در زندگی آدم ها هست.... که توانی نداری برای ادامه دادن.... کم میاوری …