مادر
صبح ها، چشم هایم را با نوازش دستانی باز می کنم که آن دستها، دستانی جز دست…
صبح ها، چشم هایم را با نوازش دستانی باز می کنم که آن دستها، دستانی جز دست…
هوا سرد است ابرهای سیاه آسمان را تیره و تاریک کرده است. در کوچه و پس کوچه …
در جنگل استوایی عشقت قدم میزدم و پاورچین پاورچین به کلبه ی عشقت نزدیک می…