دختری به نام نل
خود را کشید میان شیشه و تخت نسیم هجوم اورد میان سینه هایش فشرد مرا میان خ…
خود را کشید میان شیشه و تخت نسیم هجوم اورد میان سینه هایش فشرد مرا میان خ…
صدای دردهایتمی ماند روی کاشی های حمامزندگی صفر درجهکاوه ایریک 1…
چای سبز چند استخوان لیس زده فیلترهای کشیده به لبت صورتی ترین رستوران اس…
بگذار شبی بدون موضوع حرف بزنیم بدون حرفهای مردان داخل کتاب زنان در حال گ…
سلام امروز زنگ زدی و گلایه کردی فامیل دور .... نمیدانم و نمیدانی که چقدر ا…
اخرین جرعه را به سلامتی اش بنوش خیابان معشوقه ای نامدار است طول دارد عرض…
نفسش را بلند تر کشید ِ عرق از گردنش سر خورد و از روی سینه هایش پایین رفت ِ…
کلاه که از سر برمیدارم هوایت به سرم میزند کنار پنجره چشم هایم را از ریخت …
شب است بخواب میان اغوش فردا به تاراج میبرند گندم زار چشم هایت دست های چر…
بگذار سردردهایم شکل بگیرند وقتی طوفانی ترین موج هایت رد میشود از ساحلم …