استقبال از لحظه ها.
غم آهسته،آهسته چهار طرفم را حصار کرد... وخود را همچون تناب بدور تنم استوا…
غم آهسته،آهسته چهار طرفم را حصار کرد... وخود را همچون تناب بدور تنم استوا…
شبی با آه و ناله روی سوی خدا کردم! چشمانم را بستم،اندکی اشک ریختم !.... وبا…
تنها راه رسیدن به خداوند"ج"و رفع گناهان مان نماز است... نماز یکی از شاخه ه…
مادر گرانبها ترین موجود هستی،که از طرف خداوند"ج"برای بشر ارمغان شده است.…
حسن 8 سال سن داشت با پدر ومادرش ویک خواهر کوچک اش با وضعیت اقتصادی بسیار …
شبی از شبهای سرد ز مستان! با همه دلتنگی های روز گار! چشم به دریچه آرزو داش…
زندگی! میدانی من کیم؟میدانی ازکجایم؟میدانی هدف آینده ام چیست؟ آیا تابح…
شبی ازشبهای سرد زمستان که تمام جا راسردی گرفته بودتنها نشسته بودم. بیرو…