انسان موجوداجتماعی میباشدکه دور از اجتماع به تنهایی امریست ناممکن انسان به هیچ وجه نمیتواندبه تنهایی حل مشکل نماید. وزندگی خود را پیش ببرد.وقت نقش انسان در جامعه واجتماع به اثبات میرسد که حس بشر دوستی در وجود خود پرورش دهد.
وبدون در نظر گرفتن زبان,مذهب,نژادپرستی, قوم وملیت با همگی برخورد شایسته وخوبی داشته باشد وزمانی که انسان دربین زبان ,مذهب،نژادپرستی ،قوم وملیت تبعیض قایل شود در حقیقت برای او کرامت انسانی را داده نمیتوان ومیتوان گفت که معیوبیت ذهنی دارد.
اگر ما تاریخ جهان را ملاحظه کنیم قبل از ورود اسلام اوضاع جهان وخیم بوده که تمام مردم دنیا غرق کفر و و حشت بودند.
چنانچه در عربستان قبل از تولد حضرت محمد(ص) پیشه افراد سرمایه دار و پول دار انحراف و فساد بود و مردم ضعیف و غریب در وضعیتی دشوار زندگی خود را پیش میبردند.
و نادیده گرفتن حقوق افراد غریب وبینوا به اوج خود رسیده بود و زنان مانند اشیا خرید و فروش میشدند و گاهی هم بخاطر گرسنگی و یا بخاطر ننگ و عار زنده به گور میشدند.
و همچنان عربها تشنه به خون یکدیگر بودند که با ظلم و ستم ، استبداد دینی ، اقتصادی ، اجتماعی اسارت و بردگی آدم کشی و دیگر مفاسد دست و پنجه نرم میکردند.
که خوشبختانه با بعثت حضرت محمد مصطفی(ص) نه تنها به خونریزیهای نا هنجار اختتام داده شد بلکه یک نوآوری دیگری نیز با خود آورد که عبارت از دین اسلام بود.
که با آوردن این نوآوری توانست اتحاد و اتفاق را بین اقوام عرب بیاورد و اقوام متفرق را با هم وصل کند و عداوتهای دیرینه را از بین ببرد.
چناچه خداوند(ج) مسلمانان را به اتحاد و اتفاق امر مینماید و از تفرقه اندازی خود داری میکند و قبایل عرب میفرماید که سپاس خدا(ج) را بجا آورید چنانکه شما دشمن یکدیگر بودید و ر
و نوعی دوستی نفع رساندن به یکدیگر، کمک به فقیران، با هم زیستن، احترام باالمقابل و سایر اموال اجتماعی از ضروریات دین مبین اسلام میباشد.