شاید همه ما تصویری که از فقر در ذهن داریم کوکان گرسنه و لاغر افرققایی باشند و تصویری که از رفاه داریم زن یا مردی چاق با صورت گرد و گوشتالود است. همانطور که جهان در حال دیگرگونی ست ، تعریف ها هم مطلق نیست و تغییر میکند. اگر چه هنوز هم در افغانستان تصویر فقر با لاغری و تصویر رفاه با چاقی همخوان پنداشته میشود اما به زودی ان هم تغییر خواهد کرد.
در جوامع صنعتی عکس وطن ما تصویر چاق سمبل فقر است و تصویر لاغر سمبل رفاه. چرا این گونه است؟
در جوامع صنعتی دیگر مشکل "گرسنگی" نیست و در واقع مشکل کیفیت غذاست. فست فودها و غذاهایی فراوری شده و کنسروی جزو غذاهای بی کیفیت و ناسالم .طبقه بندی میشود که اکثرا چاق کننده هم هستند و نصیب طبقه قرو دست جامعه میشوند
میوه و سبزیجات تازه بدون کودهای شیمیایی و بذرهای اصلاح شده و غذاهای دریایی جزو غذاهای با کیفیت و طبعا گران طبقه بندی میشود. گوشت دیگر غذای طبقه اعیان نیست و بیشتر وقتها مضر تشخیص داده میشود. غذاهای طبیعی و گران خوراک طبقه مرفه جامعه است.
نگاهی به مصرف روزانه مواد غذایی در افغانستان بیاندازیم:
عموما طبقه مرفه افغانستان گوشت و کربوهیدرات(برنج و نان) به صورت زیاد مصرف میکنند و سبزیجات کمتری مصرف می کنند. بدترین قسمتش هم مصرف مواد غذایی فراوری شده به عنوان کالایی لوکس است. در مقایسه با میوه و سبزیجات وطنی که کمتر رنگ کود شیمیایی و بذرهای اصلاح شده را دارا هستند، برگر، پیتزا، نوشابه های انرژی زا و دیگر فست فود ها با قیمتهای سرسام آور فروخته میشوند.
شاید همه اینها مثال کوچکی از دویدن جامعه افغانی به سمت مدرنیته باشد. دویدنی کور و بدون تفکر و تقلیدی کورکورانه که ما را به سمت تباهی میبرد.
دفعه دیگر که برای صرف غذا بیرون رفتید به این فکر کنید که چند درصد از رستورانهای کابل غذای سالم و با کیفیت می فروشند؟