من به تو خندیدم

Posted on at


من به تو خندیدم


چون که می دانستم


تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی


پدرم از پی تو تند دوید


و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه


پدر پیر من است


من به تو خندیدم


تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم


بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و


سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک


دل من گفت: برو


چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...


و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام


حیرت و بغض تو تکرار کنان


می دهد آزارم


و من اندیشه کنان غرق در این پندارم


که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت


 



About the author

fardina-rasoly

فردینا رسولی یکی ازشاگردان صنف نهم لیسه محجوبه هروی متولدسال 1999

Subscribe 0
160