اشک است که می چکد
درد است که به هر گوشه آن ناله می کند
در سرزمین من
آرزوها مرده اند
در زیر بار غم
در سرزمین من
عشق است که فریاد می زند
در انتظار صلح
قلب است که می تپد
در رهگذر صلح
در سرزمین من
کودکان فریاد می کشندن
از بی کسی و درد
در سر زمین من
همه در پشت پنجره انتظار
آن دختران پاک
با چشم اشک بار در سوگ نشسته اند
اشک است
آه است
درد است
در سر زمین من