زخم زبان

Posted on at


داستان های زیادی در دنیا وجود دارد .طنز ، غمگین ،واقعی،تخیلی ،احساسی وغیره اما داستانی از گوشه های واقعیت با چنین عنوانی شروع می شود .


زخم زبان


زبان وسیله سخن گفتن است گاهی وقت ها به خوب وگاهی وقت ها به بد می چرخد .زبان بخش اصلی زنده گی انسان را تشکیل می دهدچون همین زبان زنده گی را به کام تلخ می کشد و گاهی زنده گی را از عسل شرین تر می نماید البته سر منشع آن ذهن است .درست گفتن که زبان هم طلا است هم بلا گاهی چنان خوش می گردد که طلا هم ارزش آن را کامل نمی نماید وگاهی بلای جان ا ست گر بد موقع به کار افتد این چنین است گر بد موقع به کار افتد زخم دل را به جا می گذارد .ولی بدون آن که صاحب زبان بدوند خود را با بلا هم نوا می سازد وبعضی وقت ها زبان او بلا ی را به جان دیگری می خرد و زخم دل گروهی می شود .



 


چنان می گویند یک سیلی چندین صورت را قرمز می نماید یک زخم زبان هم دل های را می شکند در حالی که از راه دیگری دل شکستی را می یتواند مرمت نماید .سخصی را می شناسم که زخم زبان زدن عادت او گشته بی خواسته دل های را می شکند که راهی برای مرمت آن نیست بی خواسته سخن می گوید ودل کسان را می آزارد .زخم زبان عادتی سخت رنج آور است برای مخاطبین چرا که حرفی که از دهان بر آید و به دل کسان ننشیند موجب آزار واذیت می گردد .



زخم زبان را اگر خواهیم به تعبیر ی دیگر گیریم سخنیست که طبع شوخی دارد ولی در واقعیتی تلخ بد گویی است ،در نا خواسته گی  به این معنی که شخصی به قصد شوخی بد گویی کسی را می نماید چنان که در جوع باشد بد تر جلو می نماید ولی در تنهای گویند ومخاطب تاثیری چندانی را ندارد ولی در هر دو حالت زخمی را به دل مخاطب به جا می گذارد واگر مخاطب آن را به کینه بهر برداری نماید تا مدت ها میدانی جنگ میان آن دو بر پاست .



گویند زخم شمشیر خوب گردد اما زخم زبان نه . یا در ضرب المثلی دیگر گویند صد با ر بیندیش ویک بار بینداز یعنی صد بار حرف را در فکر خود آزمایش نما وبعد با کلام آمیخته ساز.



 


سعی کن همیشه در زندگی گوینده خوبی باشی تا شنونده خوبی.



About the author

160