برای اطمینان از اینکه فرد از درونمایه های آموزشی چیزی را آموخته است و یا نه میتوان از سه ملاک استفاده کرد. این سه ملاک در واقع سه ابزار متناسب اند که بصورت واقعی روند یادگیری و آموزش را محک میزنند. این سه ملاک عبارت اند از:
یادگیری کمیت مدار. در برخی مشاغل عمکرد فرد بصورت تولید محصول یا ارائه خدمت از لحاظ مقدار کمی اندازه گیری میشود. بر اساس این ملاک افراد یک چارچوب مشخص کمی دارند که باید بر اساس آن بشکل روازه, هفته وار و یا ماهانه کار کنند. اگر از این چارچوب کمتر کار کردند, یعنی اینکه بشکل درست کار ننموده و مورد بازخواست قرار میگیرد. یا بشکل دیگر آن هم ممکن است که کارمندان را بر اساس تعداد کاری شان بر اساس اندازه کمی پاداش بدهند. هر فردیکه بیشتر کا کند به همان اندازه پاداش بیشتری میگرد و هر کارمندیکه کمتر کارکند به همان اندازه پاداش کمتری میگیرد.
این از یک سو سبب تشویق کارمند به کار بیشتر میگردد و از سوی دیگر بر کمیت کاری سازمان می افزاید. اما باید متوجه کیفیت کاری بود, زیرا زمانیکه کارگری توجه به کمیت میکند و در تلاش است تا کمیت را بالا ببرد ممکن است که از کیفیت غافل شود. این به خودی خود اعتبار سازمان و کیفیت محصوت و یا خدمت آنرا در بین جامعه آسیب میرساند. البته باید یادآور شد که یادگیری کمیت مدار برای تعدادی از کارها و شغل ها مناسب است و برای تعدادی مناسب نیست. پس زمینه کاربرد آن همگانی نمیباشد.
یادگیری کیفیت مدار دومین ملاک یادگیری در روند آموزش میباشد. این ملاک بیشتر برای فعالیت ها و کارهای استفاده میگردد که بیشتر مهارت و کار آزمودگی فرد در آنها نقش دارد. مانند طراحی تارنماهای رایانه ای با تنوع و کارایی بسیار بالا. بیشتر چنین کارهای ظریف اند و باد در اجرای شان ظرافت های ویژه شانرا متوجه بود.
آخرین ملاک یادگیری عبارت از یادگیری زمان مدار است. در پاره ای از عملکردها متیوان با توجه به زمان سپری شدن در مورد یادگیری اطمینان حاصل نمود. این نوع کارها بر اساس زمان سنجیده میشوند و هر اندازه که زمان کمتری بر آنها گذاشته شوند به همان اندازه نشان دهنده موفقیت اند. البته کیفیت نیز از خود یک سطح دارد که باید توجه شود.