خداوند بزرگ باهمه بزرگی های که دارد بازهم در مقابل بنده گانش با شفقت بسیار ومهربانی بر خورد میکند با دیدن همه معصیت های بنده گانش بازهم لطف ومرحمت اش را بیشتر برای بنده گانش ارزانی میدارد. اما وقت آن فرا رسیده تا بازهم که از برای وصف خدایم بنگارم. اما بازهم توانی را خود ودر دستان ام نمیبینم تا از برای وصف خدای پاکم ینگارم اما از دریایی مهر ومرحمت خدایم چکیده ای اندکی را به قلم تحریر در آوردم.م
ای خدای پر راز و پر معنای من
ای خدای ناز و بی همتای من
ای خدا ای آنکه در ای خدای پر راز
ای خد ا ای آنکه به آیین خویش
ای خدا ای آنکه بر فردای من
ای خدا ای آنکه بر مسرور خویش
ای خدایم
من به تو همیشه می نازم
ای خدایم
ای بزرگ نوید فزایم
ای خدایم
که فقط به توسرایم
تو همان خدای پاکی که برای بنده گانت
شب وروزی آفریدی که نباشند در مصیبت
توهمان خدای نازی که فرستتادی رسلت
او صبح نسیم است که فقط دهد به ما هدایت
من همیشه گویم ای خدای بی نیازی
چقدر بزرگ و پاکی
منم با عمره پر گناهی
تو که از گناهانم آگاهی
بازم همیشه در رحمتت را برویم گشایی
چو تو همان قبول پذیر هر دعایی
ازبرای زنده ماندن همیشه بی قرارم
چه کنم که هنوز هم رونده در راه سیاهم
من گناه کارم و پیش تو شرمسارم
تنها به درگاه تو سر به سجده گذارم
منی که امروز دست به دامان گناهم
میترسم که آبرو عزت خود را در را گناه ببازم
نباشد ثانیه ای تا که ز تو آمرزش خواهم
با تمام گناهان سر در آغوش قبر گذارم
در توشه خود حتی ذره ای خوبی نداشته باشم
که زنم تاج مروت که من آن بنده ام
که از شیطان و حیله هایش دمی راحت نبودم
گرچه گناهکارم اما بازم خوبی در توشه دارم
خداوندا ببخشم
گر دمی به یاد تو نبودم
پرستو رحمانی