خداوندا ای کاش زنده گی انسانها مانند فصل بهار میبود که درخزان زرد وپژمرده شده وبه زمین می افتادند
ویک زمستان از بالای شان تیر میشد وپس دوباره درفصل بهار زنده گی جدید را آغاز میکردند اگر زنده گی
انسانها مانند فصل های سال میبود حداقل امیدی برای زنده گی دوباره بود وانسان یک زنده گی جدید را آغاز
میکرد.
زنده گی دارای خم وپیچ ها ویا پستی بلندی های زیاد میباشد وانسانها از مشکلات زنده گی هیچ خلاصی
نخواهند داشت بعضی ازانسانها دارای زنده گی های خوب وآرام میباشند اما خودشان قدر زنده گی خود را
نمیدانند هر وقت به دنبال یک بهانه ای جدید برای از هم پاشیدن زنده گی خود پیدا میکنند همواره به این
میکنند که حرفهای کوچک را بزرگ ساخته واین باعث میشود که مشکلات خود به خود به وجود بیاید.
اما بعضی اشخاص با وجود این که در زنده گی خود مشکلات زیاد دارند بازهم زیاد کوشش میکنند که
تمام مشکلات را نادیده گرفته تا خود را از مشکلات دور نگهدارند وکوشش میکنند که به طرف خوشی ها
بروند وبرای پیشبرد یک زنده گی عالی وسرشار از خوشی ها کوشش میکنند.
زنده گی برگرفته از غم،شادی،لبخند وغیره میباشد که ما باید طوری پیش برویم که بتوانیم از هر لحظه
زنده گی خود لذت ببریم هر قسم که زنده گی را سخت یا آسان بگیریم به همان قسم به پیش میبرد وما باید
کوشش کنیم طوری زنده گی خود را به پیش ببریم که در هر لحظه خوش وخوشحال زنده گی خود را به
پیش ببریم.