روزی از روز ها که به امتحانات سالانه نزدیک بود که به داخل کیف مکتبم یک موش مصنوعی رفته بود همی رقم دنبال قلم میگشتم که خلاصه درس ره بگیرم که یک دفعه موش ره دیدم باز نفهمیدم بیرون کردم یکدفعه دوست مه گفت بده که کار دارم هر چی گفتم به چی کار داری گفت بده مام نگاه کنم منم از خدا بی خبر دادم به دستش یکدفعه دیدم او دوست مه به پیش مه نیست
حالی که نگاه میکنم رفته به پیش یک
دوست دییگه مه که از حتی از مورچه هم میترسه باز چی برسه به موش خلاصه دیدم خود او داره حرف میزنه باز یکدم دیدم که بابیلا موش ره گذاشته به جلو او او بیچاره هم خبر نداره باز دیگه از میز او بلند شد و آمد پیش مه مه گفتم فلانی نگاه کن چیه به پیش تو که همی که دید چیغ کشید و غش کرد باز همو دوست مه که موش ره به پیش او برد رفت به پش او هر چی گفت فلانی بیدار شو اما انگار نه انگار که بفهمه باز خوب بود همو ساعت یک استاد خوب بود استاد گفت چی شده دوست مه گفت هیچی استاد خلاصه او ره از صنف هم بیرون نکردیم که باز دگرا چی میگن همه گفتیم که استاد مثلیکه صبح هیچی نخورده غش کرده همین اما یک دوست مه که با مه رویه خوبی نداشت گفت که استاد آمنه موش آورده بوده باز به ای بیچاره نشان داده او هم غش کرده استاد که با مه خوب بود گفت تو موش آوردی؟
منم گفتم نه استدا مه نیاوردم از فلانی است باز دنباال مره یله داد رفت دنباال همو دوست مه که موش ره به ای بیپاره نشان داده بود ای دوست مه هم میترسید که باز یک دفعه او دختره بمره باز گناه به گردن هر دوی ما میشد اما خوشبختانه بعد از خیلی کل کل کردن به هوش آمد خیلی هم گنس بود هیچی نمیفهمید که
چیی شده اوره خلاصه خیلی حال او بد بود اما خوشبختانه زود خوب شد باز استاد به مه
گفتند که موش ره بده منم گذاشتم سر میز که گذاشتم استاد هم چنان ترسیده بود منو دوستام داشتیم از خنده کردن میمردیم که ساعت خلاص شد استاد گفت خوب شد ساعت خلاص شد اگه خدا میفهمه باز دیگه چیزی خودی خو میارید گفت مه رفتم و ها شما هم به دیگرا نگید ما هم گفتیم خوبه خلاصه بعد از او روز چند روزی هم از صنف الفرار کردم با چند تا دوستا خود چونکه درسا مشکل بود دوستا مره هم با خود بردند یک دفعه هم استاد مره عوضی از صنف بیرون کرد منم رفتم که گشت و گذار به داخل مکتب باز دیگه روز استاد که فهمید مه نبودم گفت که خیر باشه دیگه با مه خوب بود . خلاصه همو روزا خیلی خوب بود اما حیف که گذشت.
نویسنده آمنه «اکبری»