صلح و آرامی بعد از 2014 اگر مردم با هم بپیوندند

Posted on at


بعضی وقت ها فکر میکنم که چرا زنده هستم ؟ چرا در این دنیا بی وفا زندگی میکنم ؟ بعضی وقت ها از بس که به تنگ میایم با خودم میگم چرا زنده هستم ؟ دلم میخواهد سرم را به در و دیوار بزنم حتا بعضی وقت ها میرم پشت بام از ان بالا خود را پرت کنم پایین . اما از قهر خدا میترسم . اگر خنده کنم بجایش غم میبینم چرا چرا چرا چرا چرا ؟؟؟؟؟؟ یک عادت خوب دارم که همیشه گذشت دارم . با غم ها مقابله میکنم کوشش میکنم که هیچ کس از من ازرده نشود همیشه از من خوش باشد همیشه این را خواستم که دل کس را به دست بیاورم هیچ گاه دل او شکسته نشود از طرف من. در طول عمرم یک بار دل یکی را شکستاندم او برایم دعای بد کرد و تا امروز دل من از طرف هر کس شکسته و میشکنه و هر قدر که خوبی کردیم همرای هر کس در جوابش بدی دیدم. یک متل است نیکی کو به دریا بنداز. راست است دریا نیکی ادم را میفهمد اما انسان ها نی .

 

در زندگی خود هر چیز که خواستیم ان را به دست اوردیم اگر به زور بوده یا رضا. یا کدام گپ را گفتیم که این کار را مه باید بکنم اوره حتما انجام دادیم. بعضی مردم در کشور عزیز ما است فقط از زور استفاده میکند. اگر یک شخص پسر کاکایش در دولت کدام وظیفه داشت او فکر میکند که من هستم فقط من در این شهر زندگی میکنم اگر موتر داشت موتروان ها از دستش ارام نیست. اگر در کوچه و بازار بود مردم از دستش به تنگ میایند. ما میگویم که چرا امنیت نیست؟ چرا ارامی نیست؟ چرا وطن ما آباد نمیشود؟ این سوال های ما را کی جواب خواهد داد؟

 

ایا دولت میدهد؟ نی دولت هیچ کاری نمیکند چرا که او از خود بالا تر کس را دارد که هیچ چیزی کرده نمیتواند. اگر چیزی بگوید او بیچاره را هم از وظیفه اش بیرون میکنند. روز اول عید بود در باغ وحش رفته بودم با همکارم به خاطر فلم برداری. از هر جای فلم گرفتیم. بسیار جا های مقبول و دیدنی داشت بسیار لزت هم بردیم وقت که میخواستیم برویم یک چند تا از پولیس های را دیدیم که به خاطر امنیت باغ وحش معظف شده بودن. وقت که ما پیش شان رفتیم پرسان کردیم. ببخشی آمر صاحب میخاستم از شما مصاحبه کنم به خاطر امنیت باغ وحش و صفایی ان. اما متاسفانه او برای من گفت من مصاحبه نمیدهم. گفتم چرا ؟ او به بسیار قهر گفت توره چی. و رفت شما فکر کنید اگر در وطن ما ارامی می بود ترس نمی بود .

 

آیا او پولیس حاضر به مصاحبه نمی شد؟ بلی می شد. وقت که پولیس از یک ادم ملکی هراس داشته باشد که گویا پسر کدام جنرال نباشد که از وظیفه بر کنارش نکند هیچ چیزی گفته نمیتواند. من پولیس را هیچ وقت ملامت نمیکنم . ملامت خود ما هستم . پس این مشکل را هم خود ما حل کرده میتوانیم. و باید بکنیم . اگر ما دست به دست هم بدهیم و با مشکلات مبارزه کنیم این وطن ما آباد خواهد شد در وطن ما صلح خواهد امد. بیگانه گان را در وطن خود اجازه ندهیم تا دست به تجاوز به وطن عزیز مان بزند در وطن ما بی اتفاقی را بیندازد وطن ما را خراب و به ویرانه تبدیل کند. مطمینن در افغانستان صلح و ارامی خواهد امد و مردم از سال 2014 به هراس هستند که شاید دباره طالبان خواهد امدند و افغانستان را به ویرانه تبدیل خواهد کردن. اما نی اگر به هم بپیوندند هیچ کسی نمیتواند تجاوز کند در افغانستان. یک چند وقت پیش خانه همسایه ما را  ساعت 8 صبح  در روز روشن  چند نفر مسلح امدن و  خانه شان را دزدیدن. بی غیر از دزدی قتل و دیگر کار ها از این بد تر میشود. اگر مردم ما دست به دست هم بدهند همه دشمنان وطن را نابود خواهید کرد.   امیدوار هستم در وطن عزیز ما صلح و ارامی باشد. و هیچ کس ترس بعد از سال 2014 را نداشته باشد.از خداوند پاک همیشه صلح و ارامی را در تک تک خانه های مومن مسلمان تمنا دارم......

 

 

نویسنده: انوش بارکزی.



About the author

anooshbarakzai

his name is Anoosh barakzai he is 23 years old. he was born in nimrooz Province. he Graduate from school in 2010 he is working in film annex.

Subscribe 0
160