ای کاش همه می دانستند با چه ویژه گی ها امد و رفت، ای کاش می شد اخلاق و مهربانی ها و اوصافش نیکش را الگوی خود قرار می دادم، ای کاش در ابتدا خوبی ها و اوصاف که در کس نسیت بر دیگران نمایان نمی شد، ای کاش این همه دلتنگی و فراق را بعد از خود به جای نمی ماند و ای کاش انقدر نیکو جلوه نمی کرد که وابسته و دلگیرش شوم.
ولی افسوس و صد افسوس فقط یک چیز بود که مانع و دیوار این خوبی ها شد، چیزی که به تمامی اینها نگاه نمی کند و یا بهتر اعتنایی نمی کند که در حال انجام چه کاری هستیم؛ انهم فقط مرگ است که وی را در اغوشش خود قرار داد و برای همیشه و همیشه از کسانی که قدرش را می دانستند و نمی دانستند جدا نمود و با خود برد.
کسانی که قدرش را می دانستند؛ حال اگر گه گاهی خوابش را می بینند؛ دیدند که راحت است و گاهی خوشحال و گاهی غمگین؛ خوشحالی به خاطر اینکه اعمال خوب و نیکویی داشت و بهشت برین را نصیبش ساخته است و ناراحتی از اینکه؛ ای کاش چنی بیشتر کنار دوستدارانش باقی می ماند و رهنمود ایشان می شد واخلاق و اوصافش برای انها الگویی می بود، تحت نظر او شاید می توانستم اخلاق و کردار زشتم را کمی تغییر دهم. اما وای به حال کسانی که قدر زهرا را ندانستند و همیشه صبر و حوصله و استقامت ور را مورد امتحان قرار می دادند و با سخنان زشت ایشان از سکوت و بردباری اش سوء استفاده می کردند!
چه فایده! حالا افسوس خوردن چه فایده! حالا سر کوبیدن به دیوار چه فایده! حالا جیغ و فریاد وزجه زدن چه فایده! خدایا باز هم از دست دادن دوست و عزیزی؛ یکی دیگر از دوستانم را از دست دادم و من باز تنها ماندم. آیا می توان این چنین درد و فراقی را متحمل شد و خسته شدم. اصلا نمی دانم چه بنویسم از دوست و عزیز و خواهری شایسته!
دل که سفره نیست که هر چه دران است هموار سازم! دیگر تاب و توان از دست دادن عزیزی دگر را ندارم.
برای خواندن مطالب قبلی فلم انکس لیسه حوض کرباس میتوانید پیوند زیر را دنبال نماید:
http://www.filmannex.com/Hozakarbas-Herat/blog_post