تیغ ابرو

Posted on at



جان که گشته آن تیغ ابرو بر طرف


دل که خود کردست آن لعل سخنگو بر طرف


ناوک مژگان و تیر غمزه اش را سینه ام


گر هدف شد باد مزد شصت و بازو بر طرف


سرکه در راه وفا بر باد دادم حیف نیست



تن که گردیدست خاک آن سرکوب طرف


صبر و آرامم اگر آن قد دلجو برد برد


دین و دانش گر ربود آن خال هندو بر طرف


دست و پایم گربتار زلف مشکین بست بست


کرد طوق گردنم قلاب گیسو بر طف


هر نگاهش فتنه ای و هر ادایش آفتی


صد بلا گربینم از آن چشم جادو بر طرف


گفتگوی غیر را مخفی بگو تدبیر چیست


صد جفا گر بینم از آن شوخ بد خو بر طرف




About the author

160