باعرض سلام خدمت خونندگان گرامی امروز مطلبی دارم راجع به عروس ومادر شوهر...
من این داستان را از یکی از مادر بزرگان شنیدم وخواستم که آنرا به صفحه فیلم انکس به اشتراک بگذارم و امیدوارم که به کسی برنخورد و فقط وفقط به عنوان یک طنز به آن توجه کنید .
درین یک بلیت حولی 20 نفر خسرانیم
نمیشه گذرانیم نمیشه گذرانیم
کتی خشوی جنگی کتی ننوی دل تنگ
به همین شوی بروتی نمیشه گذرانیم
سر سفره بودم خسرم آمد نمیشه گذرانیم
حجاب نکرده بودم قارش آمد نمیشه گذرانیم
الا خشو مرا نکن ملامت نمشه گذرانیم
شکایت نکنی از مه به شو مه نمیشه گذرانیم
الا ای چو توتی چو توتی نمیشه گذرانیم
مرا بندی کرده در بین قوتی نمیشه گذرانیم
خشومه شکایت میکنه از مه به شو مه
به همین بیت خشومه به همین بیت خشومه
رفتم به خشورخت بشورم به صابون بزد به سرو رومه
به همین بیت خشومه به همین بیت خشومه
رفتم به خشو چای ببرم به پیاله بزد به سرو رومه
به همین بیت خشومه به همین بیت خشومه
رفتم به خشو دیگ بپزم به کفگیر زد به رو مه
به همین بیت خشومه به همین بیت خشومه
خشو مه خشومه شکایت میکنه ازمهبه شومه
به همین بیت خشو مه به همین بیت خشومه
امیدوارم به خلق مادر شوهران عزیز بر نخورد.