سایه هایی که از زمان آفرینش انسانها همرایشان بوده اند و در قدم به قدم با آنها در حرکت بودند و با آنها میرفتند امروز آنها را ترک کرده اند یا انسانها بی وفا شده اند که سایه ها آنها را ترک میکنند یا سایه ها بی وفا شده اند که انسانها را ترک میکنندنمیتوان درست گفت: که کدام شان درست است شاید هم بخاطر این باشد که سایه ها همنشین سایه ها شده اند و زمین تاریک شده است یا خورشید نوری را که قدیم داشت الان ندارد که بتواند سایه ای را تشکیل دهد
امروز تنها سایه ها نیستند که رفته اند و گم شده اند حتی صدای قدم های انسانها هم شنیده نمیشود یا آهسته قدم بر میدارند یا گوش های ما نمیتواند صدای قدم ها را بشنوند و شاید دارند در راهی قدم میگذارند که سراسر در آن گل است و با هر بار قدم گذاشتن در گل فرو میروند و نمیتوان صدایی از پاهای آنها شنید که چگونه شد و آخر راه آن ها به کجا رسید چون صدایی شنیده نمیشود اصلا نمیتوان فهمید که دارند راه میروند یا در جایشان ایستاده اند افسوس که تمام کارهایی خوبی که در قدیم اتفاق میافتاد امروز دارد خود بخود از بین میرود و منقرض میگردد اما منشاء این نابودی چیست ما انسانها هستیم یا جامعه ما است که دارد یکی پس از دیگری واقعیات را منهدم میکند و به جایش غیر واقعیت ها را جای گزین میکند بازم مثل همیشه انسانها به مانند قدیم بدنبال همان کار هایی هستند که خودشان میخواهند یا جامعه برایشان خوب جلوه میدهد و گاهی اوقات اصلا فکر نمیکنند که عاقبت این کار چه خواهد شد چه عاقبتی را خواهد داشت کاری نشود که پشیمان شوند
در آخر خود انسانها و تمام کارهای متعلق به انسانها را نمیتوان پیش بینی کرد انسانها خودشان آنقدر پیچیده هستند که حتی گهی اوقات خود انسان هم نمیتواند خود را بشناسد و کارهایی که متعلق به آن هاست هم درست به مانند خودشان پیچیده است