عشق عبارت از عاشق یک شخص عابد بودن که می تواند عبادت شخص را در شناخت یگانگی خداوند ثابت نماید .عشق در حقیقت عمل است که انسان را از تمام منکرات منع نموده فقد در خدا پرستی وعبادت الهی .دیگر به هیچ نوع عمل نامشروع سروکار ندارد انسان که در راه عشق قدم می گذارد وعشق را بشکل واقعی اش می پزیرد.می تواند خود را بجای برساند وازهر طریق ممکن بکارهای دست یابد که هیچ گونه تخطی در آن مشاهده نمی گردد .پس عاشق شدن مشکل است وهر کس نمی تواند عشق حقیقی را بدست آورد اول باید به عشق مجازی رسید
وازطر .یق آن به عشق حقیقی دست پیدا کرد
صفت عاشقان خدا تفکر زیاد است خواب کم ویاد کردن زیاداست از همین لحاظ هرکس که ادعای دوستی ومحبت پروردگار را در سر داشت وپس از او به دیگری دل بست دوستی خدا را مورد استهزاه قرار داده است بایددرراه عشق به خدا کار بجای برسد که خود هم در راه دوست فنا شود
اما خود عشق یعنی چی ؟
عشق از کلمه گرفته شده که به هرچه برسد نابودش کند نه این که فنا شود اما از فنا شدن هم کمتر نیست .در تفسیر آمده است که یکی از صحابه ها گفته .اگر کیفر گناهان بندگان به من واگذار می شد هیچ عاشقی را عذاب نکنم شخصی گفت اگر گناه کار باشد؟گفت عقوبت نکنم که گناه عشق اختیاری نیست اظطراریست
.
عاشق شب روز قرار ندارد گاهی از اشتیاق زبان او لبیک می گوید وگاه در فراق سر به زانوی حسرت می گذارد . در عهد لیلی بسیاری ادعای مجنون می کردند ولیکن مجنون نبودن روزی لیلی دستور دادت آتش عظیم برافروختند .گفت هر کس دیوانه واقعی من است دورن آتش خود را بی اندازد کسانی که خام بودند از سوختن آتش ترسیدند .ولی مجنون خود را به آتش زدوگفت
من دل سوخته از آتش تو نیاندشم
که چون پروانه بال وپرم سوخته
آتش عشق تودر خاک نگیرد هرگز
هم مرا سوز که باد دگرم سوخته
مجنون در عشق لیلی چنان شیفته بود که از مردم نفرت داشت وباصحرا انس گرفته بود چون نام او را می شنید مدهوش می شد همچون فرهاد که بخاطر شیرین قلب کوه را سوراخ کرد این است عشق پس وقتی عشق ومحبت مخلوق به مخلوق این است چرا ما عاشق واقعی دوست نشویم ودر راه او جان وهستی مان را فدا نکنیم.