شوهر زن به این پی برد که خانمش گوش هایش سنگین شده و به خوبی نمی شنود ولی نمی دانست چگونه این حرف را به او بزند بلاخره دل را به دریا زد و نزد دکتری رفت و موضوع را با او در میان گذاشت دکتر هم مشوره داد برای او سمعک می دهد اما اول باید بداند که او به چه سمعکی نیاز مند است و به خاطر این کار اول در فاصله بیست قدمی به او کار را بگوید به همین ترتیب درفاصله های ده قدمی و پنج قدمی تا او دقیقا یک سمعک برای او تجویز کند.
زمانی که خانم در آشپز خانه بود شوهر اول در فاصله بیست قدمی گفت امشب غذا چی درست کردی عزیزم و بلاخره در فاصله ده قدمی و زمانی که در فاصله پنج قدمی این کار کرد خانم با صدا بلند گفت مگر کری برای بار سوم می گویم که امشب برنج و کوبیده درست کردم و در اینجا بود که فردای آن روز شوهر برای گرفتن سمعمک برای خود به نزد داکتر رفت.و از این حادثه چنین نتیجه باید گرفت که همیشه بی گدر به آب نزنید و تمام زوایا کار را به دقت برسی نماید وسعی کنید همیشه انتقاد پذیر باشید و عیب را از دیگران ندانید.