جای که رویا های کوچک زندگی میکنند خانهای برای خوشی های زندگی دل خوشی ما نسبت به زندهگی سرد بی مهر یک خانه در عماق قلب مان که تپش های قلب مان انرا به یاد میاورد جای که هر چیز به خاست ماست خانه مملو از ارزوهای کوچک ما
جای که اسمانش نمایانگرمحبت استی یک محبت برای اسمانی که رنگش تیره گشته وزیبایشم را این تیرهگی از بین برده است افتاب در ان از هر وقت زود تر غروب میکند اما برای اینکه آسمان یک امید باشد باید محبتی در ان نمایان باشد
ا
سرزمینی برای ارام زیستن جای برای کسانی که جامعه انها را پس زده است یک محیط برای دانست این که زنده هستیم زندهگی میکنیم یک محیط برای ارامش
داشتن خانه کوچکی در این سرزمین خانهای که در ان پر از مهر باشد کوچک است اما نه برای زندگی کردن بلکه برای جادادن جوشی های خود در ان جای برای نفس های پاک از گناه
جای که رویا ها اینچنین میشگفند وهر لحظه نا امیدی از بین میرود ریشه اش میخشکد وما و ما دوباره میشگفیم وامید در دل های مان جوانه میزند وبس
محیطی که عاشقان را در خود جای داده است دور از نیرنگ های دنیا که تنها قصدش جدای این عاشقان از هم است اما عاشقان به مثل حلقه به هم متصل میباشند که نا گزستنی است لبخند امید وارزو
خانه تمام ارزوها ورویای ناممکن بعضا رسیدن به بسیاری از ارزوها ورویا ها نا ممکن است زیرا بعضا زندگی نمیخواهد که ما به انچه میخواهیم برسیم اما باز سعی میکنیم ونا امید نمی شویم اینقد سعی میکنیم تا انها را به حقیقت برسانیم فقد امید کافیست
خانه زیبا رویان دنیاجای برای کسانی که در دنیا انسان های خود پسند برای انها جای نیست یک خانه پنهان ودور از همه زیبا رویان دنیا