مخفی بدخشی (زادۀ ۱۲۵۵ خ – درگذشتۀ ۱۳۴۲ خ)، از شاعران دری زبان زن در افغانستان بود که معاصر فروغ فرخزاد، بانوی شاعر ایرانی میزیست[۱].
[↑] زندگینامه
سيدةالنسأ (یا بیگم نسأ ملقب به پاچاجان)[٢]، مشهور به مخفی بدخشی، دختر میر محمودشاه خان بدخشی (میر محمود عاجز)[٣]، در سال ۱۲۵۵ خورشیدی در یک خانوادۀ ادبپرور در روستای قرهقوزی ارگو فیضآباد مرکز ولایت بدخشان زاده شد[۴]. پدرش که از حکمرانان ناحیۀ قرهقوز بود و همچنین دو برادرش، میر محمدشاه و میر سهرابشاه متخلص به سودا، از شاعران و دانشمندان روزگار خود بودند[۵]. بهنوشتۀ زلمی رزمی، نیاکان او نیز از امیران محلی بدخشان بودند و خانوادهاش در روزگار پادشاهی امیر عبدالرحمن خان از بدخشان به قندهار تبعید شدند[٦] و دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی در افغانستان) مینویسد که «سیده یکسال و نیمه بود که پدرش درگذشت و هشت ساله بود که عبدالرحمان خان، برادرانش را به قندهار و کابل تبعید کرد.»[٧]
مخفی در شانزده سالگی به سرودن شعر آغاز کرد[٨]. ادب فارسی دری و عربی را در سالهای تبعید فرا گرفت. نخستین اشعارش را در نشریههای آن روزگار بهچاپ رسانید[۹]. از مخفی دیوان شعری نزدیک ۵٠٠٠ بیت در دست است که انواع شعر از غزل، قطعه، قصیده، رباعی، مخمس در آن بهچشم میخورد. درونمایه اصلی این اشعار تغزل، پند و اندرز، آمال و آرزوهای مردم کوهنشین و سرشار از عشق به زندگی و عاطفۀ انسانی است[۱٠]. آثار او زیر عنوان «لعلپارهها» در مجله کابل منتشر شده[۱۱] و نیز، گزیدهای از دیوان او در تاجیکستان بهچاپ رسیده است[۱٢].
او همراه برادرانش سالهایی از زندگی خود را در تبعید بهسر برد؛ اما بعدها به زادبومش بازگشت. مخفی تا پایان زندگی مجرد زیست[۱٣] و سر انجام، در ۸۴ سالگی، بهسال ۱۳۴۲ خورشیدی، درگذشت[۱۴]. برای یادبود وی، یک پارک زنانه و دبیرستانی در بدخشان بهنامش نامگذاری شده است.[۱۵]
[↑] نمونه شعر
باری، در مورد زیبالنساء بیگم سروده است:
کور به، چشـمی که لذتگـیر دیـداری نشـد
صد بهار آخر شد و هر گل بهفرقی جا گرفت
غـنـچــه بـاغ دل مـا زیــب دسـتـاری نـشــد
هرکه آمد در جهـان بـودش خـریـداری، ولی
پـیر شــد زیـبالنّسـاء او را خریـداری نشــد