به نام خداوندی که انسان را آفرید تا فرمانبردار او باشد
اینبار برای شما مقاله ای به نگارش گرفته ام کاملا متفاوت، با موضوعی متفاوت.
شاید با خود بگویید 5000 یعنی چه؟
و هدف از نوشتن این مقاله چیست؟
جواب تان را در خلال این بلاگ خواهید گرفت.
خیلی از وقت ها با خودم فکر میکنم، به زندگی انسان ها، به روابط بین آنها و تعاملاتی که با هم دارند. و در آخر به نتایج جالبی دست پیدا میکنم که دید من را نسبت به زندگی گسترش میدهد و از تنگنای بصارت به وادی گسترده بصیرت میکشاند.
با خود کمی بیاندیشیم و زندگی روزانه خود را جلوی ذهنمان بیاوریم، ببینیم چه کرده ایم و چه شد!
ببینیم اعداد تا چه اندازه در زندگی ما سهیم اند. از عدد 1 گرفته تا انجایی که ذهنمان قد میدهد.
و در این اعداد 5000 چه جایی دارد؟! چه مقدار از زندگی عددی مان را به خود تخصیص میدهد.
تصمیم با خود شماست و این شما هستید که به اعداد شکل میدهید وگرنه اعداد همانند که هستند!
میتوان گفت 5000 بار ذکر خدا را گفتم!
یا 5000 کلمه بد از دهانم بیرون شد!
با 5000 افغانی میتوان گلی برای خواستگاری خرید یا برای یک بدکاره خرج کرد.
میتوان 5000 دل را شاد کرد یا شکست!
میتوان 5000 روز از زندگی را خوش بود یا 5000 شب را در تنهایی سر کرد.
5000 جان را فدای خود کرد یا خود را فدای 5000 انسان کرد.
یا 5000 بار توبه و باز گناه یا 5000 گناه و یک توبه!
همه چیز دست خود ماست و این ما هستیم که به زندگی خود رنگ میبخشیم و دراین رنگامیزی یادمان باشد به اعداد چه رنگی میدهیم!
رنگ آسمان یا تیره چون خاک.
5000 در این بلاگ فقط یک استعاره بود و هدف اصلی من از آوردن این عدد یاد آوری از نقش اعداد در زندگیست.
بیایید در زندگی خود از اعداد به شکل بهتری استفاده کنیم.
منتظر بلاگ های بعدی من باشید!
