دیروز رفته بودم زدران خیر سرم قیتک مو بخرم. همینکه از فروشگاه برآمدم یک پسر تقریبا پنج ساله با اسفند طرفم دوید.
"خاله جان، یکم پیسه خو بته"
منم سرم را تکان دادم و گفتم ندارم. ولی پسرک که ول کن نبود. اصلا انگار حرف من را نمیشنید فقط داشت حرف خودش را تکرار میکرد. هر چی می گقتم ندارم، الا نمیداد. این پسرک بهانه ای داد به دست چند تا ولگرد خیابانی که شروع کنند به متلک انداختن. از این طرف این پسرک سمج از طرفی دیگر آن آدم های بیکار. من هم که کاسه صبرم در این موارد کلا سوراخ است. برگشتم سر پسرک اسفندی داد کشیدم: "برت گفتم که ندارم، الا نتی میزنمتا!"
یکدفعه هم پسرک ایستاد و با چشمان معصومش به من عذاب وجدان میداد، هم آن ارازل اوباش ساکت شدند. من هم برگشتم و محل سگ هم به هیچ کدامشان ندادم. ولی چند دقیقه بعد ،پشیمان شدم با خودم گفتم اگر من به جای آن پسرک بودم چی؟ اصلا باید به جای جیغ زدن سر پسرک حال آن متلک انداز ها را میگرفتم
.
من خیلی از کوته سنگی میترسم، هر دفعه که میروم، یک نفری حتما گپش را میزند. دیگر گوشهایم پر است از: "از دست شما روزه گرفته نمشه"و "زوار" و"چقدر خوشگلی، شماره تو بته" و هزار رقم مزخرفات دیگر. بعضی وقتها خواهر بزرگترم میگه:" بیا برویم کاراته یاد بگیریم باز هر وقت که کسی گپی زد، یک درسی برش بتیم که دیگه فراموشش نشود." من که از خدایم هست به خاطر اینکه فکر نمیکنم ساکت بودن زخمی را دوا کند. اگر من به عنوان یک دخترکه دم از حقوق زنان میزنم، نتوانم از خودم در برابر خشونت های زبانی دفاع کنم، چگونه می توانم از زنان دیگر توقع داشته باشم که در برابر خشونت های فیزیکی صدا بلند کنند؟
همین چند وقت پیش بود که بلاگ شکیلا حیدری تحت عنوان "کاراته بازان افغانستان" که در فیلم انکس نشر شده بود را خواندم. ارزش این مطلب در این است که نشان میدهد ورزش های رزمی چه فایده هایی دارد." به مادرم گفتم که اگر من کاراته یاد داشته باشم، هیچ کسی جرات دست زدن و آزار دادنم را ندارد" شهلا، دختری که هرروز برای یاد گرفتن کاراته سنگ تمام میگذارد گفت. شکیلا در این مطلب میگوید، ورزش های رزمی نه تنها که یک وسیله دفاعی است بلکه باعث میشود که اعتماد به نفس و انگیزه دختران در کارهای روزمره شان افزایش یابد
.
اگر چه که افغانستان در دهه اخیر شاهد بسیاری از پیشرفت های اجتماعی و فرهنگی بوده است، اما زنان هنوز راه زیادی دارند تا بتوانند حقوق اجتماعی شان را کسب کنند
نویسنده: فاطمه حیدری.