بعضی اوقات حالمون خوبه و کبک مون خروس می خونه اما بعضی از اوقات کبک مون مرغ هم نمی خونه و اصلا کبک مون کجاست انگار کبکی وجود نداره
بعضی اوقات آنقدر با انگیزه هستیم که فکر می کنیم می تونیم خیلی از کارهای بزرگی را انجام بدیم اما متاسفانه گاهی اوقات این انگیزه دوم نمیاره و با یک اتفاق ساده حال خوبمون را به حال بد تبدیل میکنه .
چنین چیزی شاید با عقل جور در نیاد اما متاسفانه واقعیت داره
آیا تا به حال دقت کردید که چقدر با چیزهایی که دوست دارید داشته باشید فاصله دارید ؟
به نظر شما چقدر یه حال خوب می تونه توی زندگیمون مفید باشه ؟
توانایی ما در برخورد با چیزهایی که بر ما واقع می شود و اتفاق می افتد یکی از فاکتور های کلیدی برای داشتن حال خوب است . یعنی چی ؟ یه مثال میزنم که بهتر متوجه بشید
یه روز اول صبح شاد و خوشحال از خواب بیدار می شید و میرید صبحانه می خورید و به اون کسی که خیلی براتون مهمه زنگ می زنید یا میرید می بینیدش اما
اون سرد با شما برخورد می کنه ، شیطنت و شوخی باهاش می کنید اما می بیند جواب نمی ده تازه یه ضد حال هم بهت می زنه ، اینجاست که باید شما یک برخورد هوشمندانه و صحیح نسبت به کسی که خیلی دوستش داری باید نشون بدی تا هم ارتباط تون پایدار بمونه و هم حال خوبی را که داری حفظ کنی .
در این شرایط می تونی توان خودت را ارزیابی کنی که چقدر کنترل زندگیت دست خودته .
صادقانه جواب بدید اگر این اتفاق برای شما بیفته شما چی کار می کنید ؟