از آنجایی که میدانیم پوهنتون مکان علمی و کانون پرورش نخبه گان است و پوهنتون های افغانستان در سال های اخیر بستری برای هزارن جوان شده که از طریق کانکور راه یافتن و از نعمت علم و دانایی بهره مند می شوند و در این سال ها اکثر جوانان از دهات و شهر ها به پوهنتون رو آورده اند و از جمله پوهنتون های افغانستان پوهنتون کابل بزرگ ترین محیط اکادمیک و علمی کشور تلقی میگردد که بنام مادر پوهنتون های افغانستان مسما است.
اکثر دانش جویان که از مکاتب به پوهنتون راه نمی یابند علت آن را در گسترده بودن تقلب و فساد عنوان میکنند و اکثر محصلین که راه یافته اند از فضایی این مکان و رفتار استادان و سیستم درسی راضی به نظر نمی رسند و میگویند اگر گوشه گیری را انتخاب کنی و نظاره گر حق تلفی ها و نمره خوری ها باشی جایی زیاد بدی نیست . اما اگر خواستی اعتراض کنی و صدای خود را بلند کنی آن زمان دیگر جاه برایت تنگ میشود و مجبور هستی که مبارزه کنی و تحقیر و توهین را بپذیری .
همچنان کسانی که فارغ شده اند میگویند پوهنتون کابل بعضی چیز های را برای مان آموخته است که نباید می آموخت و آن چیزی را که می آموخت متاسفانه نیاموخت و با وجودیکه چند سال عمر مان را با محیط علمی گذراندیم ولی با آن هم احساس میکنیم که از پوهنتون بیسواد فارغ شده ایم
.
من نمی خواهم که در باره این همه گفته ها قضاوت کنم چرا که میگویند چیزیکه عیان چی حاجت به بیان اما بعنوان یک محصل این مکان اکادمیک باید یاد آور شوم که پوهنتون کابل با چالش های زیادی مواجه است از جمله کمبود استادان مسلکی و حرفه یی ،هم اکنون در پوهنتون کابل استادانی نیز موجود هستند که میتود درسی را را خوانده حفظ کرده اما تطبیق آن را بلد نیستند . و هم چنان استادانی نیز هستند که با محصلین از تبار و مذهب غیر متعلق با خود شان برخورد ناسالم می نمایند و همچنان با وجودیکه پوهنتون کابل بزرگ ترین محیط اکادمیک و علمی کشور تلقی میگردد و از جمله نهاد های است که می تواند در یک نقش موثری در ایجاد هم گرایی و واگرایی را داشته باشد اما متاسفانه پوهنتون کابل از قدیم تا کنون نه تنها برای ایجاد همگرایی تلاش نکرده بلکه خود یک کانون واگرایی شده است
زیرا دست اندرکاران پوهنتون کابل کسانی هستند که به دلیل نداشتن سطح علمی و تحت تاثیر قرار گرفتن سنت های قبیله ای قومی نژادی و زبانی از همگرایی تفصیر یکسان سازی فرهنگی به قیمت حذف فرهنگ ها ، ارزش ها و باور دیگران دارد و همین واگرایی باعث ایجاد تحصن چند روزه و تظاهرات محصلین پوهنځی علوم اجتماعی پوهنتون کابل شد که بیان گر اوج نارضایتی دانشجویان بود و نشان میدهد تا چه اندازه در نهادینه کردن بینش و کارکرد فرهنگی در جامعه ناکام بوده و به جای ایجاد همگرایی زمینه واگرایی را فراهم ساخته اند اگر چی تحصن و تظاهرات از سوی نماینده گان و استادان پوهنځی های مختلف پوهنتون بازی بر هم زدن فضای نا سالم پوهنتون کابل خوانده شد
.
اما باید بپذیریم که به اندازه کافی واگرایی در پوهنتون کابل وجود دارد و همچنان موضوع اعتصاب درسی استادان پوهنتون کابل یک چالش بزرگ دیگر محسوب میشود که به آن باید رسیدگی شود و گر نه ضرری است جبران ناپذیر ، پس باید قدرت مندان حاکم این محیط را اصلاح کنند تا گردش نخبه گان در آن صورت گیرد.
زیرا علم و محیط علمی مختص به یک قوم ، نژاد ، زبان و سمت خاص نیست به گفته «پاراتو» « جامعه برای اینکه رشد کند نیاز به گردش نخبه گان دارد» .
اگر پوهنتون کابل را محل پرورش نخبه گان بدانیم نیاز است که نطام سیاسی به ویژه تحصیلات عالی کشور را از تعصبات و اندیشه های مغرض پاک سازی کرده و زمینه چرخش نخبه گان را در این محیط اکادمیک فراهم سازد زیرا تا زمانی زمینه چرخش نخبه گان در این محیط علمی اکادمیک فراهم نشود رشد و ترقی کشور ناممکن است.