جوانی آن است که در راه و روش و در پرتو قرآن باشد نه در هوا و هوس و آرزو های نفسانی که خلاف فرمان الهی است. جوانیکه محبت خدا در دلش باشد و از خداوند(ج) بترسد و در تحت فرمان او باشد تا مورد حمایت او تعالی قرار بگیرد.
بیائید نظری بیندازید به قصهء اصحاب کهف و قصه حضرت ابراهیم (ع) و قصه حضرت یوسف(ع) و قصه حضرت موسی(ع) و قصه حضرت عیسی(ع) و قصه حضرت محمد (ص) اگر گذارشات هریک شان را به رشته تحریر بیاوریم چند شبانه روز را در بر میگیرد.
خلاصه اگر جوان هستیم تحت دستور آن باید عمل نموده با هم متحد و متفق و در پی اصلاح جامعه خویش باشیم. عدالت اجتماعی را در پر تو قرآنکریم پیشه خود سازیم. در ترازو و پیمانه عدالت داشته باشیم، در گفتار خویش عدالت داشته باشیم، در گواهی دادن خود عدالت داشته باشیم، در قضاوت و فیصله خود عدالت داشته باشیم و در معیار تقوا و ترس از خدا (ج) عدالت داشته باشیم.
قصهء را خدمت تان به عرض می رسانم متوجه باشید. روزی یک یهودی که دشمن اسلام است با یک مسلمانیکه ادعای اسلامی داشت دعوائی حقوقی دارند. هردو نزد پیغمبر (ص) موضوع را عرض نموده پیامبر گرامی اسلام چون یهودی مستحق بوده پیامبر اسلام یهودی را بر حق دانست اما طرف مقابلش قول پیامبر(ص) قبول ننمود و گفت میرویم
نزدعمر(ض) و حضرت عمر (ض) قصه را جویا شد. فر مود الآن قضاوت را برای شان نشان میدهم فورا به خانه رفت شمشیر را گرفت سر مسلمانی را که قول پیامبر را قبول نکرده بود قطع کرد. این بود عدالت و قضاوت ای جوان.