آقاي قاضي من روح ندارم
يكي روحم را له كرده زير پايش هميني كه ميبينيد همين !
قاضي: روحت؟ روحت چي شده؟
! هيچي آقاي قاضي ماجرا اينست كه من سايه شده ام ديگر نيستم چون روح ندارم
ببينم جايي هم هست كه كبود شده باشه؟ دستت پايت؟ يا سرت شكسته؟
نه آقاي قاضي
پس برو خاله برو كه اوقاتم را تلخ ميكني
اينجا جاي دست شكسته ها و بيني بريده ها ست . برو دنبال كارت.
آقاي قاضي: اين روح پاره پاره را كي جور كند آخر؟
بده خياط تنگش كند برايت كه زود وا نرود.