از هديه ناجوانمردانه هديه گرفت

Posted on at


 


 


هديه بي خيال از هرگونه وسوسه طفلانه مصروف گدي بازي بود ، صداي نواختن و دايره زدن اطفال فضاي حويلي را انباشته بود.


 هديه با موهاي مجعد كه روي گونه هاي سرخ و سفيداش ريخته شده بود گدي هاي خود را (اهسته برو) مي كرد .


او با بازي كودكانه كاسه كوچك بدست گرفته و گدي هاي خود را به تصور عروس و داماد اسفند مي كرد .


 


از عقب آيين جبار با شيطنت به سوي هديه مي نگريست و هوس اندام طفلانه و باريك و ظريف او را هر لحظه در سر مي پرورانيد كه چگونه با او همبستر شود.


 


جبار تاب وتوان در خود نديد و تصميم گرفت تا با پدر هديه هشت ساله كه دو سال قبل هديه را با خواهر جبار بدل كرده بود تصفيه حساب نمايد ، او آن رو ز را تا شب به مشكل سپري نمود شب هنگام زمانيكه پدر هديه وارد خانه شد جبار موضوع را با پدر هديه در ميان گذاشت .


پدر هديه كه هنوز راضي نبود و ميخواست دخترش تا 4 سال ديگر در خانه اش بسر برد ، مذاكره جبار و پدر هديه بي نتيجه پايان يافت .


 


جبار كه صياد ماهر و منتظر شكار بود بعد از مدتي دام را بوسيله خواهر خود جابجا كرد و خانواده خواهر خود را به عنوان مهماني به خانه خود دعوت كرد در شب اول پدر هديه هم حضور داشت وقتي پدر هديه روش خانواده جبار را ديد فكر كرد آنان كدام هدف شومي در خيال ندارند.


 



 


فرداي آن شب پدر هديه كه نوكريوان شب در محل وظيفه بود و نتوانست به مهماني ادامه دهد و خانمش اسرار كرد تا آنان شب ديگر نيز به   خانه مادراش بگذارانند پدر هديه فكر نمي كرد با چنين پيش آمدي روبرو شود به آنان اجازه داد تا شب ديگر را كنار خانواده خود بگذرانند.


 


شب دوم  مادر اندر هديه را با مهرباني تمام حمام داد و او آراست اين عمل كه براي هديه غير مترقبه بود و هيچگاهي نظير نداشت از حركت مادرش شگفت زده شده بود و مانند حيوان كوچك به سر و روي مادر دست مي زد و او را مي بوسيد ،غافل از آنكه مادر چه نقشه شومي را در سر مي پرورانيد.


شب فرا رسيد هديه به سان قمري بال شكسته در كنار خانه به خواب كودكانه بود كه دست شوم جبار به سوي او دراز و ناجوانمردانه از هديه ،هديه گرفت و


گوهر عفت او را براي هميش از او دور ساخت و هديه را معصومانه به گرداب بدبختي فرو برد .



 


جبار چنان جبارانه بر او وحشيانه حمله ور شد كه هديه ديگر تاب نياورد و زمانيكه صداي لودسپيكرمسجد نعره الله اكبر سر داد هديه جان  را به هديه كرد.


 



About the author

160