چند حرف برای گفتن است این چند حرف ها از درد ملت گرفته شده است. آن ملتی
که درد ها و غم های بی شمار را تجربه کرده است.
چند نفر برای آبادی و طن فکر میکند اما چند نفر برای بربادی وطن .
چند رهبر برای نفع خود ملت را برباد میکند مادر را بی پسر خانمی را بیوه
فرزند را یتیم خواهر را بی برادر اما چرا؟
چند نفر از دارایی بسیار غرور به سر دارد چند نفر از نا داری داد میزند
چند نفر بنام حقوق اطفال کیسه خود را پر میکند اما کی میدان که آن اطفال
در چی حالی بسر میبرند در سرکها منتظراین ست که کی دست به جیب میبرد تا
آن یک روپیه دریافت کند در حالی که میلونها دالربرایش کمک میشود از طرف
دونرها .
چند نفراز پول کمک ها در کیسه زده اند و در شهر های مشهور دنیا آن را صرف
خوش گزرانی ها میکنند و برابری با عرب ها آن عرب از تجارتش مصرف میکند
اما این بد بخت ها از حق مردمی که در حالتی فقر زندگی میکند آیا مردم که
جوانان شان را دراین راه قربانی کردند این مزد شان است تو میدانی که در
وطنت چی خبرها زم زمه میشود چقدر جوانان بیکار است جوانانی که برای
پرداخت پول کرائی موتر هیران است. مادر که فرزند خودرا در این راه از
دست داده است . شب را با شکم گرسنه سپری میکند اطفال که از صبح تا به
شام در سهرکها پیشت یک لقمه نان سر گردان هستند ای وای به حال تو
....... اگر من گریه کنم چه سود اگر تو بعدأ افسوس بخوری چه سود ...
هنوزهم دیر نشده سر در گریبان کن و به هوش بیا ای برادر و دست هموطنانت
را بیگر....
نویسنده: محمد رفیع کبیری
چند حرف ازمن بشنوید ای برادران ؟
Posted on at