وای از این پرده تار سیاه حسرتا ازین تنهای و بیکسی دلم
فریاد ازین روح سرگردان و تنها و چران و بر سر دوراهی
فقان ازین نگاه ها آواز ها حرف ها ازین آدم ها ی بی احساس
من و درد تنهای سخت وغم آلود تنم من و فرشته های تنهای من
من ماندم وبی تو بی توی تلخ و رنج آلود
من مانده ام و قلم رفیق و دوست انگشتانم
من مانده ام مونس و یار و یاور قلب خون آلود و ماتم گرفته ام
میترسم می ترسم که بگویند او تنها هست
سحر اکبرزاده : امید وارم که مورد پسند شما قرار بگیرد تشکر.