چندی میشود زمزمهء انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به گوش ها میرسد ؛ بعضی ها خوش بین و بعضی ها بد بین هستند . بعضی ها امیدوارهستند یک آیندهء روشن و درخشان در انتظارشان است و بعضی ها ترس از این دارند که وضع از این که هست بدتر نشود ! بعضی ها خوشحال هستند و بعضی ها غم و تشویش بر دل دارند که آیا سرنوشت کشورشان چه خواهد شد ؟ آیا رئیس جمهور کشورمان چه قسم یک شخصیتی خواهد شد ؟ و آیا همراه و یا بدون نیروهای خارجی میتوان زندگی را سر کرد؟
اکنون دوازده سال میشود که افغانستان از تحت استعمار طالبان بیرون آمده است اما در تمام این مدت دولتمردان این سرزمین نتوانستند جلو حمله های وحشیانهء آنها را بصورت درست بگیرند و دست شان را از دراز شدن به این سر زمین رنج دیده کوتاه بسازند ، هنوز هم آنها مردم رنج دیدهء مان را آغشته به ماتم دارند ، جوانان ما را به ضد دولت تحریک میکنند ، کودکان معصوم ما را به انجام چنین حملات وحشیانه مجبور نموده و از معصومیت آنها سوء استفاده میکنند
در این مدت هیچکس پیدا نشد که این وحشیان را از این سر زمین براند ، این همان کشوریست که قدرت و شهامت شان بر تمام جهانیان آشکار است ، این همان سرزمین است که هزاران جوانمرد در او پرورش یافته است و در مقابل تمام ظالمین مبارزه کردند ، اما ... چرا حالا همه این کشور را به حیث یک کشور ضعیف میشناسند ؟ یا آن جوانمردان جوانمردانی دیگر به جای نگذاشتند و یا هم این مردم دیگر تاب مقابله با مشکلات را ندارند
این وطن خانهء ماست و حفاظت از این خانه وظیفهء هر یک ماست باید تلاش کنیم آیندهء وطن خویش را با گرفتن تصمیمی درست روشن بسازیم تا نباشد وضع وطن ما از این هم بدتر شود ، کوشش کنیم کسی را رئیس جمهور خویش انتخاب کنیم که بتواند صادقانه به این سر زمین خدمت کند و فقط به فکر آیندهء درخشان وطن ما باشد تا یک افغانستانی آزاد و آباد داشته باشیم
(اگر چه خودم به هیچ عنوان به پای صندوقهای رای دهی نخواهم رفت) ، قسم میخورم
نویسنده : امید دورانی
برای رفتن به بلاگ قبلی روی لینک کلیک کنید