سلام عزيزان. سلام عزيزهاى كه دل شان تنگ است.
همین اکنون کنار پنجره روی صندلی نشسته ام و دارم بارش برف سفید را تماشا میکنم
دلم زیاد تنگ است وامروز بعد از یک مریضی روحی که داشتم دوباره توانستم لپتاپ را بگیرم و باز پرس احوال شما دوستان شوم
امروز به درد های همه گی فکر میکنم
پنجره است که منظره بیرون را تماشا میکنم وهر طرف را که میبینم سفید است درختان را میبینم که بیشترشان به خواب زمستانی رفته اند
اما من به این فکر رفته ام که کسی نیست که دل تنگ نباشد
من میدانم همه شما دوستان و عزیزان دل تان به یک بهانه یی تنگ است
من درد های همه گی را حس میکنم دیشب هم صدای دلتنگی های و مشکلات هموطنان را از لابلای خبرهای تلویزیونی دریافتم
دلی نیست که گاهی دلتنگ نباشد دوستای عزیز
وقتی که من ویا شما در صحفه بلاگ مینویسیم دلم تنگ هستیم دلیل دارد
دليلش یا عشق است و یا آرزوهای محال شده و یا کدام دلیل دیگر
دوستان عزيزم من حس میکنم این مشکلات ما اگر هم راه حل نداشته باشد زیاد مهم نیست
مشکل که زیاد دردناک است زندگی هموطنان ما است که در این زمستان سرد و یخبندان در زیرخیمه ها بدون وسایل گرما همرای اطفال نازنین خود زندگی میکنند.
که روزانه ده ها نفرشان از شدت سرما هلاک میشوند
چقدر دردناک است که ما در خانه های گرم با وسایل گرم کننده زندگی میکنیم و از زندگی همسایه و هموطن خود که از شدت سرما و فقر اقتصادی ازبین میروند بی خبر هستیم
واقعا هم درد آور است .
تب میکنند ، میلرزند و میمیرند . بی آنکه ما خبر شویم
پس چقدر خوب میشود که ما سری به این خانواده ها بزنیم و به اندازه که توان ما است کمک شان کنیم .
نویسنده : اسراء امید