یک فیلمنامه خلاصه ای از داستان فیلم شما میباشد( اغلب اوقات شکل نثر مانند از نمایش تان میباشد) که دربر گرفته از چندین پاراگراف شامل 10 الی 15 صفحه میباشد اما به نظر من تا هر اندازه میتوانید خلاصه کنید.این کار باعث میشود تا محتویاتی که شما خواستار ارائه و نمایش آن هستید را تا حد 3 یا 5 ساختار عملی خلاصه کند.من فیلمنامه زیر را در حد 3 ساختار هنری انتخاب کردم: فعالیت اول راه اندازی میباشد ( 3 پاراگراف ابتدایی), فعالیت دوم مجادله است ( پاراگراف 4 و 5) و فعالیت سوم نتیجه است (2 پاراگراف آخری).مانند متن نمایشنامه باید به زمان حال نوشته شوند.و من به این موضوع دریافتم که باید الفاظ در سطح بالایی نوشته شوند.فیلمنامه باید طوری نوشته شود که خلاصه ای از فیلم شما را به نحوی بیان کند تا اطلاعات کافی از نقش های درون فیلم, مکان و صحنه های فیلم داده شوند.من همچنین عنوان, موضوع, خلاصه و مدت زمان فیلم رویای سحرگاهی آقای موراگ در سال 2009 را درج کردم.
عنوان:رویای سحرگاهی آقای موراگ
موضوع: شبیه سازی انسانها برای اعضای بدن
خلاصه:یک نهاد شبیه سازی انسان ها در تلاش نابودی مرض کلیه آقای موراگ شده است.توهمات آقای مراگ در مورد تجربیات عمل شدنش وی را با این سازمان شبیه سازی در ارتباط میسازد.در پایان نتایج غیر قابل پیش بینی رخ میدهد.
مدت زمان: 14 دقیقه و 30 ثانیه
فیلم نامه : آقای موراگ مشکل کلیه داشت و در جوانی مورد شبیه سازی قرار گرفت تااینکه در آینده کلیه سالم داشته باشد و به زندگی خود ادامه دهد.مرکز جدید طبی ملنیوم یک مرکز بسیار مجهز در قسمت شبیه سازی انسانها میباشد که توسط شخص بلند پروازی به نام داکتر برنارد آلدوس تاسیس گردید.آقای موراگ کلیه جدیدش را به دست آورد اما در جریان عمل خون زیادی را از دست داد.او به کما رفت و تجربه ای پیش از مرگ داشت او را به یک دشت خشک و خالی انتقال داد که یک شخص سیاه پیکر نام وی را صدا میزد.
خانم موراگ در انتظار بهبود وضعیت شوهرش بود که بعد از عمل بهبود وی را پیش بینی میکرد. اما آقای موراگ در یک وضعیت نیمه هوشیار قرار گرفت که توسط داکتر آلدوس پدید آمده بود و معلوم میشد که از این وضعیت ناخوش است.
در ضمن بدل وی یا همان شبیه سازی شده اش برای اجرای تحقیقات به بخش قبل از عملیات سپرده شد و یک پرستار جوان ذکر کرد که قلب شبیه سازی شده دارای اختلال میباشد تا اینکه توجه داکتر آلدوس را به این قضیه جلب کند
شخص سیاه پیکر در توهمات آقای موراگ خود را مانند شبیه سازی شده اش به نمایش قرار داد.در یک برخورد بدل آقای موراگ کلیه خود را از بدن خود درآورد و به طرف موراگ دراز کرد اما به شکل تمسخر آمیزی آنرا روی ریگ های دشت انداخت.موراگ گریه میکرد و بدلش به روی زمین افتاد.در آن لحظه هر دوی آنها نیمه هوشیار بودند, بدل موراگ به سمت جسد شبیه سازی شده اش برای توقیف اجذای عمل روی کلیه و احیای حیاتش رفت.در ضمن در جریان توهمات که دیگر تبدیل شده بود به یک کابوس خون از آسمان مانند باران بر سر موراگ و ریگ های دشت میریخت.
آقای آلدوس با وضعیت سختی روبرو شده بود زیرا هم بدل موراگ و هم موراگ در آستانه مرگ بودند و این یک مسئله بد برای مرکز طبی ملنیوم است.برای حل این موضوع باید موراگ را که مرگ آن به یقین تبدیل شده بود قربانی بدل وی میکرد تا قلبش را به او بدهند.که این باعث ناباوری پرستار جوان شد.
آقای آلدوس با همان رفتار متکبرانه اش خبرنگاران را دور کرد تا به خانم موراگ بگوید که موراگ توافق کرده که اعضای بدنش را اهدا کنند.
بعد از گذشت 10 روز از پیوند قلب, شبیه سازی شده اکنون بعد از جای زخم عملیات روی سینه اش برای اولین بار ورزش میکند.