گــــــنــاه
گــــــنــاه از چـشم او فـتادم فـکر مـی کـند بـدون او در ایـن دنـیا آزادم……
گــــــنــاه از چـشم او فـتادم فـکر مـی کـند بـدون او در ایـن دنـیا آزادم……
باز شب شد و من و غصه هایم تنها ماندیم در سکوت تاریک شب دلم میخواهد با ندای……
نردبان را میگذارم روی دیوار... پشت بام را نشانه میگیرم ... از آن بالا میروم……
آن زمان که غم و اندوه در وجودم رخنه کرده و زبانم از بیان آن همه غصه، قاصر……
خدایا کاری بکن برای اشکهای که به ناحق ریخته شد برای صداهای که در سکوت بلعیده……
آهی از عمق وجودش خارج میشود آه او با صدای بلند فریاد میزند میگوید کتاب میخواهم……
می نویسم از زبان خود و از دل خود آنچه مرا نگذاشته اند بنویسم تنها کسانی قادر……
شب که میشود من و هجوم یاد ها اشک و نوحه تا اذان بامداد ها شب که میشود مرا زغصه……
خوب من غصه ها روبه تمامی،لحظه ها سوی سکوت به دل غم زده شادی، وفراخوانی اوست……
عکس ها خیلی وقت است که در دفتر زندگی بسته شده است...عکس های کودکی... عکس های……
معبد با شکوه با ستون های بلند و مر مرین و سقف آوریخته با چلچراغ های زرین و……
به چه سوگندخورم؟ به حبابي كه لب جوي دلش مي تركد؟ يالب پنجره خيس زباران شديد؟……
بهار آن فصل سبز پوشه که گلهامی کند خوشه کن بوی یاس وبابونه و عطر توی گل خانه……
به آرزوی سلامتی شما خواننده ی مهربان. * این بار کمی متفاوت تر مینویسم و……
مادر من می خواهم از آن دسته زنانی باشم که بتوانم برای مردمم خدمت کنم از من……
پدر جان برایم از رازهای باز و بسته بگو حکایت از کتاب و نوشته و خاطره بگو قصه……
زندگی به سان یک رودخانه است این رودخانه هر کجا میرود باید با آن همراه……
وطندارم بیا بشنو ندایم ندای همدلی را با نوایم منم آهنگ و آوازم تو……
قصه ای تازه میخاهم. قصه نه شاید داستانی تازه در نقش ونگار معماری وطنم. گاه……
بنام خداوند یکتا عروسی دختر نوجوان که با مرگ دست پنجه نرم……