روزبهترین گل های دنیا (معلم ) مبارک
روزبهترین گل های دنیا (معلم ) مبارک الف این اولین حرفی بود که او……
روزبهترین گل های دنیا (معلم ) مبارک الف این اولین حرفی بود که او……
گیتار من این روز ها دلم خیلی گرفته، ولی نمی دونم چرا جای گریه هایم می……
امید واری گاهی وقت ها آنقدر تنها و بی کس می شوم، که گویا کسی نیست تا با……
باز شب شد و من و غصه هایم تنها ماندیم در سکوت تاریک شب دلم میخواهد با ندای……
آن گاه که چشمم به نگاه سحر آمیز می افتد هزاران رویا در خیالم زنده می شود……
سکوتم نمایانگر اندیشه هایم، اندیشه های وافر وپنهانم است. اتاقم تاریک وسرد……
عشق جاودانی ام: ای کسی که بی تو زنده گی کردن برایم مشکل است. نمی دانم ترا با……
ترسهای زنده گی قصه پسر نوجوان را بایداز جای آغاز کرد ،که می گفتند: یکی……
من هنوز مات روزهایی هستم که بدون هیچ اراده ای زندگی را صبورانه طی کردم...واژه……
در هر کار اراده یگانه چیزی که انسان به هدفش میرساند.انسان هاآرزو های زیادی……
پیر که میشوی.... همه ی دنیا رنگ وبوی دیگری را به خود میگیرد... آنقدر زود جوانیت……
آسمان ابری روز هاست که دلم گرفته .نمی دانم هوای آسمان دل من تنها ابریست……
سکوت میکنم ودرانتهایش مالامال ازخودم میگردم،مالامال ازتوازچشمهایت، ازحسی……
دست هایت را هرشب قبل از خواب میبوسم... دست هایت خوشبوترین دست های عالم است...……
سالهاست که کور شده ام...و مرا به جرم ندیدن دست و پا چلفتی لقب دادند... و مرا……
باوربه خدای احدوواحد... وعشق توصیف نشدنی دروصف خدا خدایادفتری دارم پُرازتو...……
طلوع و غروب خورشید اولین طلوع و آخرین غروب زنده گی را کی خواهیم دید؟……
دستهایم خالیست... خالی تر از یک دل ... رها تر از باد... دست هایم را به دل باد زنجیر……
امشب تب دارم.... تب حرفی هایی که یک عمر نگفته ام... بغض های کهنه ام را بالا میاورم...……
آفتاب نظاره گر مان بود فریاد زنان گفت: بلندشو! مرا کشاند.دست غرور راگرفتم،در……
دیشب وقتی غرق در فکر کردن به تو بودم.... و اشک های داغم را از روی صورت یخ زده……
به دنبال کودکی هایم میگردم.... دیرگاهیست که بزرگ شده ام... دنبال افکار بچه……
مترسک تازه درست شده را ... که از کاه و چوب درست کرده بودند... وسط یک عالمه……
روز سردی است..... باران میبارد.... و برف همه جای دنیای آدم ها را سفید کرده است...……
یادگار از سالهای شرین عمر یک آدم..... و دوباره باز میشود دفتری که پر است از……
از کودکی در کناره مادر و پدر انقدر در ناز و نوازش بزرگ شده ام که حال که بزرگ……
2خاطرات یک دختر افغان روزگارم در مدرسه چه دوران زیبا ودل پذیری کاش……
خلوت این جاده های تکراری نبودن ترا طعنه می زنند این درخت های ساکن و بی……
?چرا کسی صدایش را نمی شنود دنیا چرا دستان آرزو……
تو نیستی نیستی، اما خیالت که است خیلی هم نفسگیر است گه گاهی چه پر شکوه آمدی……
درخت بی ثمر درخت کلمه ای است که ابتدا نهالی بوده واینک درخت شده ،یعنی سر……
دختری هستم تنها میان درد وغم پنهان کسی را نمی بینم که غم خوارم باشد گاهی……
بعد از این که از فهمیدم جستجو کردن او در ان سرک بزرگ با ان همه ازدحام بی فایده……
مو هایش را که روی پیشانی اش بود باد نوازش میداد و گاهی هم به رقص در می آورد……
نم نم باران و خیابانهای خیس و برگهای زرد، قاصدکهای پریشان، و در کنار ایوان……
زمانیکه هفت ساله بودم با مادرم شب رفتم خانه کاکایم و وقتی خانه کاکایم……