ترسهای زنده گی
ترسهای زنده گی قصه پسر نوجوان را بایداز جای آغاز کرد ،که می گفتند: یکی……
ترسهای زنده گی قصه پسر نوجوان را بایداز جای آغاز کرد ،که می گفتند: یکی……
سایه هایی که از زمان آفرینش انسانها همرایشان بوده اند و در قدم به قدم……
از کودکی تا به حال همواره شنیدار این بودم که مسلمانی آهسته، آهسته...همیشه……
وقتی از کودکی ... با مهربانی بزرگ شوی... در جوانی با حسرت دنبال مهربانی از آدمهای……
کی را باید انتخاب کرد پدر یا پسر؟ خودش به سان چپن سفید داکتری اش سپید……
دروغ سیاه و دروغ سفید : دروغ سیاه : به دروغی گفته می شود که بعد از افشا……
عقربه های ساعت 12 بجه ظهر را نشان می داد، آفتاب عمود بر کره ی خاکی……