بهشت زمینی
وارد خانه شد... همه جا تاریک , تیره و کدر به نظر میرسید... دستش را به طرف دیوار……
وارد خانه شد... همه جا تاریک , تیره و کدر به نظر میرسید... دستش را به طرف دیوار……
بهشت کجاست بی خبر همه دنبال بهشت می گردیم .وهمه فکر می کنیم بهشت در نزد خداست……
خیال هایی در پشت ذهنم صف کشیده اند... آنها را به جرم خیالی بودن حبس کرده ام...……
مهمانها رفتن خیلی خسته بودم خداحافظ شهلا جان زیاد زحمت کشیدی راضی به……
نام من الکساندر است در آلمان زندهگی میکنم و پدر و مادرم مشغول تجارت هستندو……