مسافر غریب
وقت رفتن بود.... کوله بارش را بست و راهی سفر شد... اینجا خاطراتی کنج مغر ودلش……
وقت رفتن بود.... کوله بارش را بست و راهی سفر شد... اینجا خاطراتی کنج مغر ودلش……
این روزها بیشتر از گذشته ها به خودم بها میدهم... دلم را مد نظر میگیرم... دلم……
این روزها آدم ها با من مهربانی میکنند... به من هدیه میدهند و مرا بخاطر کارهایی……
دخترک هر روز بعد از تعطیل شدن از مکتب... دوان دوان به طرف مغازه دوچرخه فروشی……
آورده اند که قد مبارک پیا مبر بزرگ ما میانه رنگ شان گندمی و گشاده پیشانی……
وقتی از مکتب برګشتم خانه، تصمیم ګرفتم برم ویک هدیه درست وحسابی بای روز……
بنام خدا خدمات رایگان در مراکز صحی مرگ پرسونل طبی بعد از اعلان شدن واکسین……