Romantic Story -داستان عاشقانه
Once a Girl when having a conversation with her lover, askedWhy do you like me..? Why do you love me?I can't tell the reason... but……
Once a Girl when having a conversation with her lover, askedWhy do you like me..? Why do you love me?I can't tell the reason... but……
(( حکا یت )) یــــارب به بزرگیت دوسـتی را یافـــــــــــــتم ,ولی از درون……
گاهی اغلب از ما احساس افسردگی و استرس را در خود به شدت مشاهده میکنیم و این……
من هنوز مات روزهایی هستم که بدون هیچ اراده ای زندگی را صبورانه طی کردم...واژه……
چه شب زیباییست؟ آنگاه که ستاره های درخشان در تاریکی شب بر روی آسمان عظیم……
باوربه خدای احدوواحد... وعشق توصیف نشدنی دروصف خدا خدایادفتری دارم پُرازتو...……
آسمان دلم ابری وتیره ، گویی در غباره تیره گیر کرده واز رنگ آبی زیبایش چیزی……
امشب تب دارم.... تب حرفی هایی که یک عمر نگفته ام... بغض های کهنه ام را بالا میاورم...……
نگاهم به توست... مادری که عاشقانه زیست به بهانه فرزندان خود زندگی میکنم به……
زندگی من روز و شب در حال نوشتن هستم نوشتن از نوشته های که در دل نوشته دارم……
اندوه زنده گی بعضی انسان ها مدام با خود در گیرندگاهی وقت ها آنقدر در خود……
نمی دانم دوست داشتن چیست ! اما گاهی احساس میکنم که به حضور وجود "کسی"سخت محتاجم.……
يك سال ديگر گذشت با خاطره هاى خوب و بدشايد از بعضى ها انتظار داشتم امروز……
درزمان گذشته شهرنیشاپورپایتخت علم ودانش محسوب می شد.کسانی که درصددیادگیری……
آرزو من در زندگی این که یک شخص خوب وصداقت کار باشم و بتوانم از کار های که……
مصاحبه با زهـــــرا نزهت کارمند و بلاگر فعال وامن انکس درباره کودکی و زندگی……
خدا جونم میخوام باهات درد دل کنم تو که همه چیزو میدونی چون خیلی بزرگی……
خامه بر دست گرفته ام ومی خواهم بنویسم دوستت دارم مادر من ای مادر که نام وعشق……
ای اوج آسمانی چگونه وصف تو گویم تویی که اولین نگاهم به نگاه تو آشنا شد واولین……
با تمام وجود دوستش داشتم و با وجود تمام این دوستداشتنم تنهایم گذاشت ، حالا……
بسم الله الر حمن الرحیم مردم افغانستان بیش از سالیان سال در جنگ ونا امنی……
چشمانم را در صورت مردى باز ميكنم كه دوستش ندارم با كسى در يك خانه زندگى……
من با همه ترسی که از غرق شدن داخل دریا دارم اما آنقدر سکوت وآرامش رنگ……
جنگ جنگ یک پدیده شوم وخطر ساز است. که حاصل آن باعث بدبختی،تباهی،ویرانگری،کشت……
یک بار شخصی بر کسی زمین فروخت دید که خریدار در زمین کوزه های پراز طلا یافت.او……
گهی احساس من این بود...که……
سالهاست درسکوت مبهم وتکراری بی آنکه کوره صبرم را لحظه ایی بی آتش نگه دارم……
وقتی کودکیم او برای ما راه رفتن ، خوردن ، نوشیدن ، حرف زدن را میاموزاند .……
سياه چشم و باريك اندام بود هميشه با رنگ نارنجي ظاهر ميشد گويي رنگ زرد……
انتظار من به پایان رسید بعد از این که مکتب را به اتمام رسانیدم در ولایت نیمروز……
چهره چین چروک خورده ، موهای ژولیده و پوست سیاه بالای استخوان هایش……
انتظار چه واژهً سخت و دردناکی ست توصیف کردنش برایم مشکل،کاش هیچگاه در……
مادر :دلسوز وپاک ،فداکار همه غیر ازخود .... مادر مهربان خون گرم .حرف هایش ما……
روزي خبر رسيد که به زودي جزيره به زير آب خواهد رفت. همه ساکنين جزيره قايق……
داستان واقعی دوسال از دل و جان عاشق اش بودم تا پای جان میخواستم اش هربار……
روز خاتمه میابد ولی عشق مادر ابدی است....هر عشقی یک روز از تو خسته میشود ولی……
vhgfjh