کاش هرگزبیدارنمی شدم
شب شده بود.باران به شدت می بارید.پاهایم ازمانده گیِ کارروزانه کِرِخْت شده……
شب شده بود.باران به شدت می بارید.پاهایم ازمانده گیِ کارروزانه کِرِخْت شده……
طاهربا ديدن سياوش خشكش زد.عمه دستهايش را برسرنهاده بودواشك مي ريخت.نمي دانستند……
وقتی به گذشته اش فکرمیکردخاطرات شیرین وپرازنشاطش رابه یادمی آورد؛ازصبح……
پدیدۀ رشوه از مهمترین آسیب های اجتماعی و شایع ترین بیماری های اداری در نظام……
در بازگوکردن ماجرای تلفنی خود کمی متردد بود... از گرفتاریی که دامنگیر او……