سياوش - 3
طاهربا ديدن سياوش خشكش زد.عمه دستهايش را برسرنهاده بودواشك مي ريخت.نمي دانستند……
طاهربا ديدن سياوش خشكش زد.عمه دستهايش را برسرنهاده بودواشك مي ريخت.نمي دانستند……
خاطره فراموش ناشدني دوره طفليت من 7 ساله بودم كه يك روز با مادرم و ساير مردم……
اطاعت از دستور خداوند كه بالاترين سعادت براي بنده در زندگي و معادش است……
11 سال قبل زمان كه 10 سال داشت مجبور به ازدواج شد هنوز شمال دنيا گونه هايش را……